در دیگر مصاحبه اختصاصی ویژهنامه 3 سالگی ویکندلی، «محمد علی مقیمی» درباره دنیای نورپردازی و همکاری با پروژههای مختلف فشن به ما میگوید. در ادامه این گفتگو با ما همراه باشید.
به رسم هر مصاحبهای در ابتدا دوست داریم که خود را به مخاطبان ما معرفی کنید.
من محمد علی مقیمی هستم. کار من نورپردازی یا طراحی نور در تیزرهای تبلیغاتی، به خصوص در پروژههای فشن است. چند سالی میشود که درگیر دنیای جذاب و گسترده تصویر هستم و تا پیش از این هم عکاس بودم. اما خب در پنج سال اخیر، با توجه به پتانسیلی که در صنعت مد ایران دیدم، به شکل جدیتری این حوزه را در پیش گرفتم و معتقدم که اتفاقات جدیدی در دنیای مد ما در حال شکلگیریست که میشود آینده خوبی را برای آن متصور شد.
محمد جان به سراغ حوزه کاریات برویم. گاهی ما از نتیجه زحمات تعداد افراد زیادی، فقط یک تصویر را میبینیم و شاید این موضوع به ذهن ما نرسد که در کنار هم قرار گرفتن چه چیزهایی باعث خلق یک تصویر استاندارد و جذاب شده است. نور و نورپردازی چه نقشی در خلق یک عکس یا فیلم بازی میکند؟
تمام ویژگیها و تنظیمات دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری تا یک حدی قابلیت تغییر دارند و اینجاست که نور نقش خودش را ایفا میکند. اگر نوری نباشد، تصویری هم به سنسور دوربین ما نمیرسد. شاید (نور) مهمترین مسئله نسبت به عوامل دیگر نباشد، اما میتوانم بگویم که تا نوری نباشد در واقع تصویری هم وجود نخواهد داشت.
در اوایل مصاحبه با محمدعلی مقیمی درباره تعدد شغلهایی صحبت کردیم که شاید تاثیر آنها جزئی باشند، اما در ساختن یک کل منسجم میتوانند تاثیر بسیار زیادی بگذارند. این موضوع هم در حوزه مد و هم در حوزه تصویر و تولید محتوا بسیار حائز اهمیت است. اما چیزی که بر همه ما آشکار است، مطلع نبودن افراد علاقهمند، از این شغلهاست. برای مثال شاید یک فرد از دوران نوجوانی علاقهمند به دنیای تصویر باشد، ولی در ذهن خود تنها عکاس شدن را متصور شود. در حالی که همین شغل نورپردازی مکمل بسیار مهمی در عکاسی است. محمد علی مقیمی در ادامه این بحث گفت:
بحث نور جدای از تصویر و عکاسی نیست. شاید بهتر باشد در ابتدا درباره عنوان شغلی خودم یعنی chief lighting technician (تکنیسین ارشد نورپردازی) بگویم. چندسال پیش سر پروژهای، که موزیک ویدئو یک خواننده معروف بود، چالش ما در انتخاب عنوانهای شغلی بود. من در آنجا به عنوان نورپرداز حضور داشتم و نمیدانستیم دقیقا معادل انگلیسی عنوان این شغل چیست. میدانستیم که نمیتوانیم عنوان lighting را معادل آن بدانیم، چراکه به طور کامل مسئولیت این شغل را نشان نمیداد. در نهایت به chief lighting technician رسیدیم که فکر میکنم نسبت به کلمه gaffer (دستیار اول نورپرداز) کاملتر و یک پله بالاتر است.
چطور میشود وارد این حوزه شغلی شد و به این عنوان شغلی رسید؟
در ابتدای جواب این سوال و قبل از هر چیزی باید بگویم که تجربه کاری و ارتباط با افراد مختلف میتواند درجه عنوانهای شغلی را ارتقا دهد و نباید این موضوع را دست کم گرفت.
اما اینکه از کجا میشود شروع کرد، باید بگویم که من در دانشگاه عکاسی خواندم و طبیعتا سرفصلهای نورپردازی هم جزئی از این رشته بود. اما اگر بخواهیم به خود نورپردازی به عنوان یک شغل نگاه کنیم و به طور تخصصی آن را در پیش بگیریم، کارمان کمی سختتر میشود. من برای خودم روشهای مختلفی داشتم. یوتیوب خیلی منبع خوبی بود. اما خب امروزه دیگر محتوای آن به شکل گذشته نیست و محتوای آموزشی به سمت دورههای پولی هدایت میشوند. علاوه بر اینها من سعی میکنم دورههایی را به صورت آنلاین در مراکز آموزش خارج از ایران دنبال کنم.
البته ورکشاپهایی هم در داخل ایران برگزار میشوند، اما من خیلی توصیه نمیکنم. نورپردازی، خاموش و روشن کردن یا تنظیم کلوین منبع نور نیست که برای مثال در یک ورکشاپ چندساعته تبدیل به یک نورپرداز بشوید. نورپردازی و طراحی نور صحنه یک تجربه طولانی مدت است که با استفاده از نورسنج، استفاده و شناخت دوربینهای مختلف، جنس دیوار و تمام متریالی که در صحنه به کار گرفتهشده، فاصله از سوژه و خیلی چیزهای دیگر تعریف میشود.
محمد جان به طور اختصاصیتر میخواهیم وارد بحث درباره مد ایران و البته همکاری شما با برندها بشویم. پیش از این از چشمانداز مثبت خود نسبت به این صنعت برایمان گفتید.
بله، به نظرم در طی حدودا چهار سال گذشته هر چه جلوتر میرویم، شاهد پیشرفت و اتفاقات جذابتری هستیم. اما در اینجا میخواهم به دو مسئله اشاره کنم. موضوع اول اینکه افرادی که به شکل جدی در این پیشرفت تاثیرگذار هستند، در نمایشگاه و رویدادهای رسمی مد و پوشاک کشور دیده نمیشوند یا اصلا حضور ندارند، به خصوص بچههای تصویر. اما خب افرادی که شاید هنوز سبکهای گذشته را در کار خود دارند در این رویدادها بیشتر به چشم میآیند. و این دغدغه و سوال من است که چرا آرتیستهای واقعی را در این مجامع نمیبینیم؟ چرا که حضور این افراد میتواند نگاههای نو را در سیستم مد ما ایجاد کند.
مسئله بعدی که در بین افرادی که مشغول به تولید محتوا و تصویر هستند وجود دارد، ندانستن اصطلاحات و سبکهای کاری در این حوزه است. برای مثال شاید هنوز خیلیها تفاوت بین تصاویر ادیتوریال و کامرشیال رو ندانند. هر کدام از این شاخهها نیاز به یک خروجی متفاوتی از تصویر دارند. به نظر من یک تصویر یا عکس ماهیت ندارد تا وقتی که در فضای درستی منتشر بشود. برای مثال از نظر من حتی اینستاگرام جای درستی برای انتشار عکس ادیتوریال نیست و جای عکس ادیتوریال در یک مجله مد است. به نظر من، این یک مشکل ریشهای است که باید رفع شود.
قطعا برای انجام دادن پروژههای بزرگ، به خصوص در حوزه تصویر، نیاز به یک تیم منسجم هست. درباره این موضوع و ایجاد تیمهای یکپارچه و همفکر به ما بگویید.
باید بگویم که بدون شک تیمسازی کار سختیست. به نظرم بیش از هر چیزی، یک تیم به شکل اخلاقی باید با هم کنار بیایند. بعضی اوقات مسئله رقابت به میان میآید. اینکه در یک تیم چه افرادی که شاید نام مطرحی دارند همکاری دارند و موضوع بعدی که به شدت مهم و تاثیرگذار است، بودجه یک پروژه میباشد. بودجه یک پروژه مشخص میکند که چه پوزیشنهایی و در چه سطح تخصصی در آن پروژه حضور دارند.
در سالهای اخیر، با نگاه به کمپینهای تبلیغاتی برندهای پوشاک، متوجه حضور افراد با پوزیشنهای کاری مختلفی هستیم. برای مثال شاید چندسال گذشته مدیر هنری یا مدیر خلاقیت جایی در پروژههای تولید محتوا و تصویر نداشتند. در ادامه این بحث محمد مقیمی گفت:
این عنوانها با دقت بیشتری باید انتخاب شوند، چرا که برای مثال ما در یک پروژه چندین کارگردان میبینیم در حالی که شاید یک کارگردان برای پیش بردن پروژه کافی باشد و در عوض لازم باشد که تعداد دستیارها بیشتر شود.
به عنوان فردی که در حوزه تصویر و تولیدمحتوا فعالیت میکند، میدانم که با یک چالش عجیب مواجه هستید و آن درخواست کارفرما برای کپی از تصاویر خارجی است. میدانم که افرادی پیش شما میآیند و دقیقا اجرای تصاویر پینترستی یا تصاویر کپی از برندهای مطرح خارجی را از شما درخواست میکنند. واکنش شما نسبت به این موضوع چیست؟
به نظرم اجرای یک کپی تمیز سختتر از خلق کردن است. چراکه خلق کردن از دغدغه یک آرتیست سرچشمه میگیرد. در واقع چیزی است که درون یک فرد وجود دارد و میتواند ارتباط خوبی با او برقرار کند. در صورتی که برای یک کپی خوب همچین اتفاقی نمیافتد. آرتیست باید چیزهای زیادی دیده و مطالعات گستردهای داشته باشد تا بتواند خلق کند. اما در اینجا بحث مارکتینگ پیش میآید که باعث میشود شرایط خیلی تغییر کند. این همان مسئلهای است که شاید کارفرماها ترجیح میدهند تجربه موفق دیگران را به واسطه مارکتینگ، به خلق یک چیز جدید ترجیح دهند.
اما مسئله دوم. شاید برای این موضوع لازم باشد که کارفرماها و همچنین مجری پروژهها، اصطلاحات رو بدانند و سبکهای مختلف عکاسی را بشناسند تا در نهایت خروجی برای هر دو طرف مطلوب و قابل درک باشد. برندها باید بدانند که محصولاتشان قرار است به چه شکلی به مخاطبانشان نمایش داده شود تا در راستای آن درستترین افراد برای همکاری در تولید محتوا را انتخاب کنند.
محمد جان میدانم که در حوزههای مختلف و با برندهای متنوعی همکاری دارید. ولی همانطور که در گفتوگوی امروزمان صحبت کردیم، فشن برای تو اهمیت خاصی دارد. به تازگی با برندهای بزرگی مثل درسا، ناریان و … همکاری داشتید. میخواهم که از تجربیات این همکاریها به ما بگویید و اینکه چه تفاوتهایی در بین برندها وجود دارد؟
چیزی که در همکاری با هر برند برای ما چالش ایجاد میکند، ساختار آن برند و چیزی است که از ما میخواهند. بعضی از برندها، با حضور مدیر هنری، میدانند که دقیقا هدف از تصویر چیست و چه خروجی نیاز دارند. بعضی از برندها هم از تیم ما میخواهند تا ایدههایی را برایشان خلق و اجرا کنیم.
کارکردن با کدام سختتر است؟
راستش من عاشق چالش هستم. ولی معتقدم که برندها باید کارهای نو و خلاقانهتری انجام دهند و فکر میکنم این چیزی است که بازار ما به آن نیاز دارد.
حرف آخر در تریبون ویکندلی
من فکر میکنم که برندها در حال یک رقابت درونی هستند. این خیلی خوب است اما در صورتی که رقابت سالم و در راستای پیشرفت باشد. برندهای بزرگ و مطرح هم باید رقیبهایی داشته باشند تا رقابت را تجربه کنند. امیدوار هستم که (بتوانیم) به این نقطه برسیم.